دلـــــنوشتــه های بیـــــــدل

و گریه من هنگام تولد....اغاز قصه تنهاییم بود...

آرامــــــــــــش

................................

امشب چقدر شب سختیه

امشب تنهایی رو هزار بار بیشتر حس می کنم

فهمیدم چقدر بی ارزشم......

وقتی خواهش های من انقدر پی در پی

همش بی ثمر

فقط دنیا گفت

نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

نـــــــــــــــــــــــــــــه!

امشب فهمیدم چقدر تنهام

و چقدر غریب

هوای این غربت نفس کشیدنش سخته

حتی دنیا هم مضایقه می کنه ازین که من

زنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده باشم

وقتی بقیه رو میبینم که انقدر راحت دل می برن

حسودیـــــــــــــــــــــــــــــــــــم میشه

با خودم میگم من چی کم دارم

اما هیچ وقت حل نشد

در بحبوحه این شب های سرد غربت زا

که از همه پس زده شدم

که هیچ کس حتی به اندازه یک نفــــــــــس کشیدن هم

به خودش اجازه نمیده به من فکـــــــــــــر کنه

بازم به یاد تو میفتم

مــــــــــــــادر سادات

چون دیگه کســـــــــــــــــی رو ندارم

و به این دلخوشم

که شاید تو بیای 

و این دل سرکــــــــــش و تنهارو

در بیاری ازین بی قـــــــــــراری

تا به آرامش برسم

آرامش ابــــــــــــــدی............!

 

__________________

 

یا فاطمه اشفعی لنا

 

[ شنبه 2 شهريور 1392برچسب:فاطمه,مادر سادات,دلتنگی,بی قراری,غم,سخت,غربت,ارامش, ] [ 22:32 ] [ BIDEL ] [ ]

دلتــــــــنگی

زهرا جان...!

مادرجان...

بیا...

بیا و دست نوازش مادرانه ات را بر سرم بکش

دارو ندارم از این دنیا یک قلب شکسته است

با تنی زار و نحیف.........

فکری پریشان...

چشمانی همیشه خیس....

شده ام مرده ای که راه می رود...

گلایه ای از دنیا ندارم...

هرچند به زمین کوبیدن مرا می خواهد

اما مادری چون تودارم...

و دلی تنگ برای تو...

که از هرجا که گرفت....

همانند بچه ای نازک دل شکایتش را

برای تو می آورم.

و چه خوب شنونده ای هستی

برای حرف هایی که برای همه تکراری بود و هست

هنوز هم آن چادر خاکی پناه ما دلشکسته هاست.

ای مادر خوبیها دریاب که جز تو همدمی ندارم.

_________________

دلتنگم و دیدار تو درمان من است

 

[ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:دلتنگی,مادر,زهرا,فاطمه,دنیا,دلشکسته,قلب,گریه, ] [ 16:20 ] [ BIDEL ] [ ]

سینـــــــــــــــــه سوخــــــــته

سلام آقا!

باز هم دل گرفتنه، خب دل کارش گرفتنه...

باز هم حرفایی که فقط تو میشنوی........

رو برنگردانی رویمان نشود درد دل کنیم.......

وقتی همه امید تویی، غم تویی، عشق تویی

پس به که بگویم این همه اتش را...

گرفته ها...............بدجور...

 

 

___________________________________

سحر جمعه شده حال پریشان دارم

سینه ای سوخته از آتش هجران دارم

ذکر این الحسن و این حسین ها تاکی؟

از غم دوری تو ناله فراوان دارم

بوی پیراهنتان هم به مشامم نرسید

همه شب تا به سحر چشم به کنعان دارم

چقدر حوصله آقا به خدا پیر شدم

در سرم موی سپید و تن لرزان دارم

بی جهت نیست ندیدم رخ زیبای تو را

چون که در دل هوس و لذت و عصیان دارم

با همه تیرگی باطن و امواج گناه

نکشم دست ز دامان تو تا جان دارم

همه ی چشم امیدم به عنایات شماست

با همه لکه عصیان که به دامان دارم

در دلم ارزوی دیدن یک لحظه تو را 

در کنار حرم شاه خراسان دارم

روز و شب من زغم کرب وبلا گریانم

در دلم ماتم سالار شهیدان دارم

[ شنبه 19 مرداد 1392برچسب:صاحب الزمان,امام حسین,کربلا,سالار,شهیدان,دلتنگی,غم, ] [ 15:22 ] [ BIDEL ] [ ]

عید 2

سلام به همه..............

خب امشب رو هممون قطعا میدونیم که شب عیده.

از قدیما یه بیت شعر هست که تو روزای عید فطر می خونن:

عید رمضان امد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

قبلا فکر می کردم ای بابا کیه که واسش حیف باشه.

همه خوشحالن که ماه رمضون تموم شده

کیه که حسرت بخوره...

اما اینو جدی بگم خودم الان شدیدا حسرت میخورم

ای خدا مهمانی تموم شد

و مهمونی تو عجیب بود.............خیلی عجیب

انگار هیچ وقت انقدر راحت نبودم

وبعد از این راحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به قول یکی......نچچچچچچچ

 

 

و شروع دلتنگی من..............

رب ارزقنا حلاوة لیلة القدربحق الزهرا

[ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:عید,دلتنگی,زهرا,رمضان,فطر, ] [ 18:10 ] [ BIDEL ] [ ]