دلـــــنوشتــه های بیـــــــدل

و گریه من هنگام تولد....اغاز قصه تنهاییم بود...

حدیث 1

قالت فاطمة سلام الله علیها:

یا رسول الله دخل علیّ نساء من قریش و

قلن لی زوّجتک رسول الله من فقیر لا مال له.

فقال صلّی الله علیه و آله لها:

والله یا بنیّة ما الوتک نصحاً ان زوّجتک اقدمهم

سلماً و اکثرهم علماً و اعظمهم حلماً.

یا بنیة انّ الله عزوجل اطلع فی الارض اطلاعة

فاختار من اهلها رجلین.

فجعل احدهما اباک و الآخر بعلک.

حضرت زهــــــرا سلام الله علیهــــــا:

ای رسول خدا جمعی از زنان قریـــش بر من وارد شدند

و گفتند: پیــــامبر تو را به ازدواج کسی در آورده است

که سرمـــــــایه ای ندارد.

رسول اکرم(ص) در جواب فرمودند:

قسم به خدا دخـــــترم در خیرخواهی تو کوتاهی نکردم

که تو را به اولین مسلمان، عالمــــــترین و بردبارترین

اشـــــــخاص تزویج نموده ام.

دختـــــــرم!

همــــانا خداوند بزرگ نگــــاهی به زمین افکند

و از اهل آن دو نفـــــــــر را برگزید.

یکی از آن دو نفــــر پدرت و دیگری شوهر توست.

______________________

بحارالنوار، جلد 43، صفحه 133

[ شنبه 2 شهريور 1392برچسب:حدیث,فاطمه,زهرا,رسول الله,علی,خدا, ] [ 20:14 ] [ BIDEL ] [ ]

درد دل امیرالمومنـــــــین با حضرت زهـــــــــرا 2

چه شبی است امشـــــــــــب!

.....

پس آب بریز اسماء...!

کاش آبی بود که آتش این دل سوخـــــــته را خاموش می کرد...

ای اشک بیــــــــــــــا..

بیا که اینجاست جای گریســــــــتن...

فرشتگان که به قدر من فاطــــمه را نمی شناسند...

به اندازه من با فاطمه دوست نبودند...

مثل من دل در گروی عشـــــق فاطمه نداشتند

ضجــــــــه می زنند...

مویــــــه می کنند....

تو برای گریستن سزاوارتری ای علی!

که فاطمه، فاطمه تو بوده است....

که فاطمه، فاطمه تو بوده است....

که فاطمه، فاطمه تو بوده است....

ای وای این تورّم بازو از چیــــست؟

این همان حکایــــت جگرسوز بازو و تازیانه است...

خلایق باید سجــــــــده کنند به اینهمــــــه حلم..

به این همه صبـــــــــــوری...

زهرای من!

گفتی بدنت را از روی لبـــــاس بشویم؟

برای بعد از رفتــــنت هم باز

ملاحظــــه این دل خسته را کردی؟؟

ادامــــــه دارد.....

___________________

 

 

فاطمه، فاطمه علی

 

[ جمعه 1 شهريور 1392برچسب:درد دل,فاطمه,زهرا,علی,اسما,گریه,غم, ] [ 19:13 ] [ BIDEL ] [ ]

دلتــــــــنگی

زهرا جان...!

مادرجان...

بیا...

بیا و دست نوازش مادرانه ات را بر سرم بکش

دارو ندارم از این دنیا یک قلب شکسته است

با تنی زار و نحیف.........

فکری پریشان...

چشمانی همیشه خیس....

شده ام مرده ای که راه می رود...

گلایه ای از دنیا ندارم...

هرچند به زمین کوبیدن مرا می خواهد

اما مادری چون تودارم...

و دلی تنگ برای تو...

که از هرجا که گرفت....

همانند بچه ای نازک دل شکایتش را

برای تو می آورم.

و چه خوب شنونده ای هستی

برای حرف هایی که برای همه تکراری بود و هست

هنوز هم آن چادر خاکی پناه ما دلشکسته هاست.

ای مادر خوبیها دریاب که جز تو همدمی ندارم.

_________________

دلتنگم و دیدار تو درمان من است

 

[ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:دلتنگی,مادر,زهرا,فاطمه,دنیا,دلشکسته,قلب,گریه, ] [ 16:20 ] [ BIDEL ] [ ]

درد دل امیرالمومنـــــــین با حضرت زهـــــــــرا

چه شبی است امشب خدایا!

این بنده تو هیچ گاه انقدر بیتاب نبوده است!

این دل و دست و پا هیچ گاه انقدر نلرزیده است...

این اشک انقدر مدام نباریده است...

چه کند علی........

با این همه تنهایی!!!

ای خدا.........

در سوگ پیام آور تو که سخت ترین مصیبت عالم بود

دلخوش به فاطمه بودم....

می گفتم گلی از این گلستان در این گلخانه هنوز

به یادگار مانده است.

اما اکنون چه بگویم...

این همه تنهایی را کجا ببرم...

این همه اندوه را با که قسمت کنم؟؟؟؟

فاطمه در این دنیا برای من حقیقت کوثر بود...

او با وجود تشنگی، گرسنگی،خستگی، جراحت، 

کسالت و خستگی به راستی معنا نداشت...

تکنون با رفتن او من خستگی های گذشته ام را

نیز بر دوش خود احساس می کنم.

چگونه من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم.

اگر تغسیل فاطمه به اشک چشم مجاز بود، 

آب را بر بدن او حرام می کردم.

حیف است این جسم آسمانی در خاک...

حیف است این پیکر ثریائی در ثری...

حیف است این وجود عرشی در فرش...

اما چه کنم این سنت دست و پاگیر زمین است.

و از تبعات زندگی خاکی....

ادامه دارد...........

_____________________________

 

 

اجرک الله یا امیرالمومنین

 

 

[ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:درد دل,علی,فاطمه,زهرا,تنهایی,خاک,مصیبت,غسل,اشک, ] [ 14:59 ] [ BIDEL ] [ ]

حدیث نــــــــــور

از جابربن عبدالله انصاری صحابی پیغمبر (ص) منقول است که:

مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر و مستمند بود

پس از نماز عصر از رسول خدا (ص) طلب مساعدت و کمک نمود.

آن حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه(س)

که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول اکرم(ص) قرار داشت راهنمایی نمود.

ان شخص به همراه بلال به خدر خانه حضرت فاطمه(س) رفتند و بر اهل بیت

رسول خدا سلام کرد و عرض حال نمود. حضرت زهرا با این که سه روز بود خود

و همسر و پدرش در نهایت گرسنگی به سر می بردند، چون از حال فقیر آگاه شد 

گردنبندی را که فرزند حمزه دختر عموی آنحضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد 

آن بزرگوار یادگار ارزشمندی به حساب می آمد از گردن باز نمود و به اعرابی 

فرمود:این را بگیر و بفروش؛ امید است خداوند بهتر از آن را نصیب تو فرماید.

اعرابی گردنبند را گرفت و نزد رسول خدا بازگشت و شرح حال را گفت.

پیامبر از شنیدن ماجرا متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فروریخت.

و به حال اعرابی دعا فرمود.عمار یاسر از جای برخاست و اجازه گرفت

و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر اعرابی آن گردنبند را

از او خریداری نمود. پیامبر از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی و او در مقابل

اظهار شرمندگی و تشکر کرد. عمار گردنبند را گرفت و در پارچه یمانی پیچید

آنرا معطر کرده به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر آمد

و جریان را باز گفت.حضرت رسول غلام و گردنبند را به فاطمه(س) بخشید

غلام به خانه صدیقه اطهر آمد. زهرا سلام الله علیها گردنبند را گرفت و 

غلام را در راه خدا آزاد نمود. گویند غلام در این هنگام تبسم نمود.

هنگای که علت را جویا شدند گفت: چه گردنبند با برکتی بود

گرسنه ای را سیر کرد، برهنه ای را پوشانید،پیاده ای را صاحب مرکب، 

فقیری را بی نیاز و غلامی را آزاد کرد و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

 

 

___________________

صلّی الله علیکِ ایّتها الصّدیقةُ الطّاهره

 

 

 

 

 

[ جمعه 25 مرداد 1392برچسب:فاطمه,زهرا,پیامبر,عمار,جابر,گردنبند,برکت, ] [ 22:19 ] [ BIDEL ] [ ]

فشـــــــــــــار

واقعا روزا و شبای سختی رو دارم میگذرونم....

گیجی سردرد مداوم و نا امیدی...

ناامیدی ازینکه تصوراتم داره برعکس میشه...

نقشه هام بهم میریزه...

اگر تا الان خوشحال بودم که حرفام قانع کننده بود...

الان باید بپذیرم که مزخرف که بودن که هیچ...

حوصله سر می بردم و همش توهمات و دلخوشی های

خودم بودم.

نه اشتها دارم نه خواب نه حوصله خودمو....

این دنیا شده مثل قفس...

بدجور باهام درافتاده...

انگار هیچوقت نمی تونم باهاش کنار بیام.

انگار هیچکس نمی تونه تحملم کنه.

خیلی تلاش کردم عوضش کنم.

باور کنید همه تلاشمو کردم...

اما انگار فقط ازین دنیا داغ نصیب دل منه...

تنهایی این نیس که دور و برت خالی باشه

اینه که باشن همه حرفت رو کسی نفهمه

با هیشکی نتونی درد دل کنی...

اگرم حرف بزنی یا گوش ندن یا بگن

همه حرفات چرته.

واقعا هرچی که من میخوام مزخرفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه کم کم داره باورم میشه.

یا حضرت زهرا شما خودت می دونی من از این دنیا و 

آدماش دل بریدم.

خوب میدونی که باورت دارم و جز تو کسی رو ندارم.

هنوز هم منتظرم.....

 

 

________________________

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

_____________

به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم

همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

_____________

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی

چه شود که کام جوید ز لب تو کام جویی

 

 

[ یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:تنهایی,غم,فاطمه,زهرا,دنیا,قفس, ] [ 22:40 ] [ BIDEL ] [ ]

فاطــــــمه مقــــــــــدس

واژه مقدس و پر ارج "فاطمه" نخستین نام بلند آوازه

دخت پیامبر گرامی ماست.

حضرت امام جعفر صادق در این باره می فرمایند:

فاطمـــــه در پسشگاه خدا نام های بلند و برگزیده ای دارد

و از جمله انها فاطمه است.

پرسیدند فاطمه یعنی چه؟

فرمود: منظور این است که او از هر بدی،

شرارت و تاریکی جدا و دور است؛

و ذره  ای سیاهی و ظلمت در قاموس زندگی او راه ندارد.

واژه مقدس زهرا از دیگر نام های آن حضرت می باشد.

امام صادق در جواب این سوال که چرا ان حضرت زهرا 

نامیده شد، فرمود:

زیرا هنگامی که در محراب عبادتش می ایستاد،

نور وجودش آسمان ها را نورانی و روشن می ساخت

چنان که ستارگان زمین را روشن می سازد.

 

 

__________________________

تا که پرسیدم ز منطق عشق چیست

در جوابم این چنین گفت و گریست

لیلی و مجنون همه افسانه اند

عشق تفسیری ز زهرا و علیست

 

 

[ یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:فاطمه,زهرا,نور,پیامبر,علی,عشق, ] [ 3:24 ] [ BIDEL ] [ ]

صلوات بر فاطمه

حضرت زهرا(س) می فرمایند:

"بر رسول خدا وارد شدم آن حضرت به من

فرمود: ای فاطمه هر که بر تو صلوات فرستد،

خداوند او را بیامرزد و به من در هر جای

بهشت باشم ملحق گرداند"[1].

___________________________

[1].بهجه. ج 1.ص 287

 

 

رب صل علی فاطمة و ابیها و بعلها

و بنیها و سر المستودع فیها

[ جمعه 18 مرداد 1392برچسب:صلوات,فاطمه,زهرا,پیامبر,بهشت,حدیث, ] [ 14:19 ] [ BIDEL ] [ ]

عید 2

سلام به همه..............

خب امشب رو هممون قطعا میدونیم که شب عیده.

از قدیما یه بیت شعر هست که تو روزای عید فطر می خونن:

عید رمضان امد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

قبلا فکر می کردم ای بابا کیه که واسش حیف باشه.

همه خوشحالن که ماه رمضون تموم شده

کیه که حسرت بخوره...

اما اینو جدی بگم خودم الان شدیدا حسرت میخورم

ای خدا مهمانی تموم شد

و مهمونی تو عجیب بود.............خیلی عجیب

انگار هیچ وقت انقدر راحت نبودم

وبعد از این راحتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

به قول یکی......نچچچچچچچ

 

 

و شروع دلتنگی من..............

رب ارزقنا حلاوة لیلة القدربحق الزهرا

[ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:عید,دلتنگی,زهرا,رمضان,فطر, ] [ 18:10 ] [ BIDEL ] [ ]

روضه زهرا........

از علامه سید باقر فرزند آیت الله حجت سید محمد هندی نقل شده که حضرت ولی عصر(عج) را در شب عید غدیر در خواب به حالت افسرده و غمگین مشاهده کرد. پرسید آقای من چه شده که شما را امروز غمگین و افسرده می بینم؟ با این که مردم از عید غدیر خوشحال و مسرورند؟

آن حضرت فرمود در یاد و غم و اندوه مادرم می باشم. سپس فرمود:

لا ترانی اتخذت لا و علاها/ بعد بیت الحزان بیت سرور

سوگند به شرف مقام ان حضرت، مرا نخواهی دید که پس از بیت الاحزان خانه خوش بگیرم.

پس از ان که سید از خواب بیدار شد، قصیده ای در حالات غدیر و ستم هایی که پس از رحلت حضرت رسول بر حضرت زهرا وارد شد سرود و بیتی را که نیز ان حضرت سروده بود در ان گنجاند.قصیده او موجود و مشهود می باشد و مطلعش این است:

کل غدر و قول افک و زور/ هو فرع من حجد نص الغدیر

هر نیرنگ و تهمت و ناروا فرعی از انکار نص صریح غدیر است[1].

[1].فاطمة الزهرا، بهجت قلب المصطفی، ترجمه افتخارزاده ص 826.

منبع: کتاب آتش در حرم.

 

 

 

عشق یعنی عشق ناب فاطمه

بیت الاحزان خراب فاطمه

[ یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:عشق,صاحب الزمان,روضه,زهرا,فاطمه,بیت الاحزان,سید, ] [ 3:57 ] [ BIDEL ] [ ]

یاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا علی

و اما امشب گوش کن اسمان شور گرفته شور فاطمی.بانوی قد خمیده سیه پوش گردیده صیحه اش کهکشان را پر کرده دو دست عزا بر سر می زند. و این زینب است بی قرار در غم اولین شب غربت اولین لحظاتی که دیگر پدر نیست.دیگر شب ها قامتش را نخواهد دید عطر نفس هایش از کوفه که نه از جهان رخت بر بست.بحق بود که هاتف ندا داد پایه های عدالت فرو ریخت.دیگر یتیمان این شهر دست نوازشت را احساس نخواهند کرد........

کشتند مولا را

همسر زهرا را

[ دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:علی,زهرا,رمضان, ] [ 20:29 ] [ BIDEL ] [ ]

وصال

و امشب اگر چه زینب دلی پر آشوب دارد اما شب وصال است، وصال دوباره علی و زهرا و رهایی از هزار نامردی و جفای این دنیا رهایی از قفس سخت نامردمی ها. پرواز به سوی معشوق ابدی.مگر نه این بود که زهرا وصیت فرمود یا علی خداوند مرا به ازدواج تو در اورد تا در دنیا و اخرت برای تو باشم.یتیمان کوفه خوشحال باشید که امشب پدرتان لبخند بر لبانش نشسته به دیدار زهرا می رود چه نسیم زیبایی می وزد وآسمان امشب علی چه زیبا و پرستاره است.و حالا اذان آخر.خداحافظ دنیا و سلام زهرای من....

فزت و رب الکعبه

[ یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:علی,زهرا,شب قدر, ] [ 2:42 ] [ BIDEL ] [ ]