دلـــــنوشتــه های بیـــــــدل

و گریه من هنگام تولد....اغاز قصه تنهاییم بود...

آرامــــــــــــش

................................

امشب چقدر شب سختیه

امشب تنهایی رو هزار بار بیشتر حس می کنم

فهمیدم چقدر بی ارزشم......

وقتی خواهش های من انقدر پی در پی

همش بی ثمر

فقط دنیا گفت

نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!

نـــــــــــــــــــــــــــــه!

امشب فهمیدم چقدر تنهام

و چقدر غریب

هوای این غربت نفس کشیدنش سخته

حتی دنیا هم مضایقه می کنه ازین که من

زنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده باشم

وقتی بقیه رو میبینم که انقدر راحت دل می برن

حسودیـــــــــــــــــــــــــــــــــــم میشه

با خودم میگم من چی کم دارم

اما هیچ وقت حل نشد

در بحبوحه این شب های سرد غربت زا

که از همه پس زده شدم

که هیچ کس حتی به اندازه یک نفــــــــــس کشیدن هم

به خودش اجازه نمیده به من فکـــــــــــــر کنه

بازم به یاد تو میفتم

مــــــــــــــادر سادات

چون دیگه کســـــــــــــــــی رو ندارم

و به این دلخوشم

که شاید تو بیای 

و این دل سرکــــــــــش و تنهارو

در بیاری ازین بی قـــــــــــراری

تا به آرامش برسم

آرامش ابــــــــــــــدی............!

 

__________________

 

یا فاطمه اشفعی لنا

 

[ شنبه 2 شهريور 1392برچسب:فاطمه,مادر سادات,دلتنگی,بی قراری,غم,سخت,غربت,ارامش, ] [ 22:32 ] [ BIDEL ] [ ]

حدیث 1

قالت فاطمة سلام الله علیها:

یا رسول الله دخل علیّ نساء من قریش و

قلن لی زوّجتک رسول الله من فقیر لا مال له.

فقال صلّی الله علیه و آله لها:

والله یا بنیّة ما الوتک نصحاً ان زوّجتک اقدمهم

سلماً و اکثرهم علماً و اعظمهم حلماً.

یا بنیة انّ الله عزوجل اطلع فی الارض اطلاعة

فاختار من اهلها رجلین.

فجعل احدهما اباک و الآخر بعلک.

حضرت زهــــــرا سلام الله علیهــــــا:

ای رسول خدا جمعی از زنان قریـــش بر من وارد شدند

و گفتند: پیــــامبر تو را به ازدواج کسی در آورده است

که سرمـــــــایه ای ندارد.

رسول اکرم(ص) در جواب فرمودند:

قسم به خدا دخـــــترم در خیرخواهی تو کوتاهی نکردم

که تو را به اولین مسلمان، عالمــــــترین و بردبارترین

اشـــــــخاص تزویج نموده ام.

دختـــــــرم!

همــــانا خداوند بزرگ نگــــاهی به زمین افکند

و از اهل آن دو نفـــــــــر را برگزید.

یکی از آن دو نفــــر پدرت و دیگری شوهر توست.

______________________

بحارالنوار، جلد 43، صفحه 133

[ شنبه 2 شهريور 1392برچسب:حدیث,فاطمه,زهرا,رسول الله,علی,خدا, ] [ 20:14 ] [ BIDEL ] [ ]

درد دل امیرالمومنـــــــین با حضرت زهـــــــــرا 2

چه شبی است امشـــــــــــب!

.....

پس آب بریز اسماء...!

کاش آبی بود که آتش این دل سوخـــــــته را خاموش می کرد...

ای اشک بیــــــــــــــا..

بیا که اینجاست جای گریســــــــتن...

فرشتگان که به قدر من فاطــــمه را نمی شناسند...

به اندازه من با فاطمه دوست نبودند...

مثل من دل در گروی عشـــــق فاطمه نداشتند

ضجــــــــه می زنند...

مویــــــه می کنند....

تو برای گریستن سزاوارتری ای علی!

که فاطمه، فاطمه تو بوده است....

که فاطمه، فاطمه تو بوده است....

که فاطمه، فاطمه تو بوده است....

ای وای این تورّم بازو از چیــــست؟

این همان حکایــــت جگرسوز بازو و تازیانه است...

خلایق باید سجــــــــده کنند به اینهمــــــه حلم..

به این همه صبـــــــــــوری...

زهرای من!

گفتی بدنت را از روی لبـــــاس بشویم؟

برای بعد از رفتــــنت هم باز

ملاحظــــه این دل خسته را کردی؟؟

ادامــــــه دارد.....

___________________

 

 

فاطمه، فاطمه علی

 

[ جمعه 1 شهريور 1392برچسب:درد دل,فاطمه,زهرا,علی,اسما,گریه,غم, ] [ 19:13 ] [ BIDEL ] [ ]

غربت

سلام ....

میدونم من زیاد خوب نمی نویســم.

بعضــــیام بهم گفــــتن مزخرفه

خوب حتمــــا  مزخرفه

چون حال خودمـــــه....

هوای غربت خیلی سرده...

و تحمل این سرما سخـــت....

دلم تنگ شده برای یک خنـــــده..

خنـــــده ای که از ته دل باشه..

خستم از این که دهـــــنم رو بزور باز کنم

که بقیه ببیــــــنن من خوشــــحالم

از این خنده های تلـــــــخ...

خدا رو شکـــــر میکنم که هنوز یه دلگرمی واسم مونده

اونم روضــــــه های کوچه هست...

دردودل با مـــــادری که هنوز ندیدمش

هنوز چشم انتـــــــظارشم..

اسم ابی عبـــــدالله...

گودال...

زینبــــــــــ...

 

________________________

و سیعـــلمو الذین ظلــــموا ایّ منقلبٍ ینقــــلبون

[ چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:زینب,ابی عبدالله,حشین,مادر,فاطمه,گریه,غربت, ] [ 15:8 ] [ BIDEL ] [ ]

تسلـــــــیت

انا لله و انا الیه راجعون

درگذشت مرحوم مغفور بزرگ خاندان 

کربلائی سلمان رجب پور 

را به بازماندگان آن مرحوم تسلیت عرض می کنیم

از خداوند بزرگ برای آن روح بزرگ علو درجات و برای 

بازماندگان از درگاه باری تعالی صبر و شکیبائی

مسئلت می نمایم.

از خداوند می خواهیم روح را با فاطمه زهرا محشور نماید.

 

ولنبلونکم بشیء من الخوف و

الجوع و نقص من الاموال

و الانفس والثمرات و بشّر الصابرین

_______________________

بیدل.نوه آن مرحوم

[ سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:فاطمه,ختم,تسلیت,بیدل, ] [ 14:56 ] [ BIDEL ] [ ]

دلتــــــــنگی

زهرا جان...!

مادرجان...

بیا...

بیا و دست نوازش مادرانه ات را بر سرم بکش

دارو ندارم از این دنیا یک قلب شکسته است

با تنی زار و نحیف.........

فکری پریشان...

چشمانی همیشه خیس....

شده ام مرده ای که راه می رود...

گلایه ای از دنیا ندارم...

هرچند به زمین کوبیدن مرا می خواهد

اما مادری چون تودارم...

و دلی تنگ برای تو...

که از هرجا که گرفت....

همانند بچه ای نازک دل شکایتش را

برای تو می آورم.

و چه خوب شنونده ای هستی

برای حرف هایی که برای همه تکراری بود و هست

هنوز هم آن چادر خاکی پناه ما دلشکسته هاست.

ای مادر خوبیها دریاب که جز تو همدمی ندارم.

_________________

دلتنگم و دیدار تو درمان من است

 

[ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:دلتنگی,مادر,زهرا,فاطمه,دنیا,دلشکسته,قلب,گریه, ] [ 16:20 ] [ BIDEL ] [ ]

درد دل امیرالمومنـــــــین با حضرت زهـــــــــرا

چه شبی است امشب خدایا!

این بنده تو هیچ گاه انقدر بیتاب نبوده است!

این دل و دست و پا هیچ گاه انقدر نلرزیده است...

این اشک انقدر مدام نباریده است...

چه کند علی........

با این همه تنهایی!!!

ای خدا.........

در سوگ پیام آور تو که سخت ترین مصیبت عالم بود

دلخوش به فاطمه بودم....

می گفتم گلی از این گلستان در این گلخانه هنوز

به یادگار مانده است.

اما اکنون چه بگویم...

این همه تنهایی را کجا ببرم...

این همه اندوه را با که قسمت کنم؟؟؟؟

فاطمه در این دنیا برای من حقیقت کوثر بود...

او با وجود تشنگی، گرسنگی،خستگی، جراحت، 

کسالت و خستگی به راستی معنا نداشت...

تکنون با رفتن او من خستگی های گذشته ام را

نیز بر دوش خود احساس می کنم.

چگونه من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم.

اگر تغسیل فاطمه به اشک چشم مجاز بود، 

آب را بر بدن او حرام می کردم.

حیف است این جسم آسمانی در خاک...

حیف است این پیکر ثریائی در ثری...

حیف است این وجود عرشی در فرش...

اما چه کنم این سنت دست و پاگیر زمین است.

و از تبعات زندگی خاکی....

ادامه دارد...........

_____________________________

 

 

اجرک الله یا امیرالمومنین

 

 

[ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:درد دل,علی,فاطمه,زهرا,تنهایی,خاک,مصیبت,غسل,اشک, ] [ 14:59 ] [ BIDEL ] [ ]

حدیث نــــــــــور

از جابربن عبدالله انصاری صحابی پیغمبر (ص) منقول است که:

مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر و مستمند بود

پس از نماز عصر از رسول خدا (ص) طلب مساعدت و کمک نمود.

آن حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه(س)

که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول اکرم(ص) قرار داشت راهنمایی نمود.

ان شخص به همراه بلال به خدر خانه حضرت فاطمه(س) رفتند و بر اهل بیت

رسول خدا سلام کرد و عرض حال نمود. حضرت زهرا با این که سه روز بود خود

و همسر و پدرش در نهایت گرسنگی به سر می بردند، چون از حال فقیر آگاه شد 

گردنبندی را که فرزند حمزه دختر عموی آنحضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد 

آن بزرگوار یادگار ارزشمندی به حساب می آمد از گردن باز نمود و به اعرابی 

فرمود:این را بگیر و بفروش؛ امید است خداوند بهتر از آن را نصیب تو فرماید.

اعرابی گردنبند را گرفت و نزد رسول خدا بازگشت و شرح حال را گفت.

پیامبر از شنیدن ماجرا متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فروریخت.

و به حال اعرابی دعا فرمود.عمار یاسر از جای برخاست و اجازه گرفت

و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر اعرابی آن گردنبند را

از او خریداری نمود. پیامبر از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی و او در مقابل

اظهار شرمندگی و تشکر کرد. عمار گردنبند را گرفت و در پارچه یمانی پیچید

آنرا معطر کرده به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر آمد

و جریان را باز گفت.حضرت رسول غلام و گردنبند را به فاطمه(س) بخشید

غلام به خانه صدیقه اطهر آمد. زهرا سلام الله علیها گردنبند را گرفت و 

غلام را در راه خدا آزاد نمود. گویند غلام در این هنگام تبسم نمود.

هنگای که علت را جویا شدند گفت: چه گردنبند با برکتی بود

گرسنه ای را سیر کرد، برهنه ای را پوشانید،پیاده ای را صاحب مرکب، 

فقیری را بی نیاز و غلامی را آزاد کرد و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

 

 

___________________

صلّی الله علیکِ ایّتها الصّدیقةُ الطّاهره

 

 

 

 

 

[ جمعه 25 مرداد 1392برچسب:فاطمه,زهرا,پیامبر,عمار,جابر,گردنبند,برکت, ] [ 22:19 ] [ BIDEL ] [ ]

درد و دل

آری اگر تو نبــــــــودی...

آهنگ کاروان هستــــی به گوش نمی رسید...

و قافـــــــله وجود به راه نمی افتاد!

اگر تو نبودی بهار سبز نمی شد.....

تابستان نمی رســـــــید...

پائیز زرد و زمستان پیر نمی گشت.

و اگر تو نمی آمدی ...!

غنچه های نشکفته داغ پژمردگی می دیدند....

و پرندگان نغمه شادی نمی سرودند.

دخترکان معصوم در بهار مظلومانه می مردند و 

در سردی آغوش خاک می آرمیدند.

خاک وجود ما با شبنم عشق تو گل شد....

و درخــت آفرینش به شوق تو گل کرد.

آمدی تا هستی یتیـــــــــــم نماند...

تا دست نوازش مادری مهربان را بر سرش احساس کند.

آمدی تا دردهای نهفته دل خویش را با تو بگوییم

واز ستم این چرخ جفاکار نزد تو شکوه کنیم

مگر طفل را جز آغوش مــــــادر پناهی هست؟

این چادر خاکیست که همیشه بی نوایان را پناه بوده

و آن دست ضرب دیده که ما را از گرداب های مهیب بیرون کشیده است.

 

 

________________________

السلام علیک یا قرة عین المصطفی

 

[ چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:مصطفی,مادر,سلام,حضرت زهرا,فاطمه,هستی,یتیم, ] [ 16:40 ] [ BIDEL ] [ ]

فشـــــــــــــار

واقعا روزا و شبای سختی رو دارم میگذرونم....

گیجی سردرد مداوم و نا امیدی...

ناامیدی ازینکه تصوراتم داره برعکس میشه...

نقشه هام بهم میریزه...

اگر تا الان خوشحال بودم که حرفام قانع کننده بود...

الان باید بپذیرم که مزخرف که بودن که هیچ...

حوصله سر می بردم و همش توهمات و دلخوشی های

خودم بودم.

نه اشتها دارم نه خواب نه حوصله خودمو....

این دنیا شده مثل قفس...

بدجور باهام درافتاده...

انگار هیچوقت نمی تونم باهاش کنار بیام.

انگار هیچکس نمی تونه تحملم کنه.

خیلی تلاش کردم عوضش کنم.

باور کنید همه تلاشمو کردم...

اما انگار فقط ازین دنیا داغ نصیب دل منه...

تنهایی این نیس که دور و برت خالی باشه

اینه که باشن همه حرفت رو کسی نفهمه

با هیشکی نتونی درد دل کنی...

اگرم حرف بزنی یا گوش ندن یا بگن

همه حرفات چرته.

واقعا هرچی که من میخوام مزخرفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه کم کم داره باورم میشه.

یا حضرت زهرا شما خودت می دونی من از این دنیا و 

آدماش دل بریدم.

خوب میدونی که باورت دارم و جز تو کسی رو ندارم.

هنوز هم منتظرم.....

 

 

________________________

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

_____________

به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم

همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

_____________

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی

چه شود که کام جوید ز لب تو کام جویی

 

 

[ یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:تنهایی,غم,فاطمه,زهرا,دنیا,قفس, ] [ 22:40 ] [ BIDEL ] [ ]

فاطــــــمه مقــــــــــدس

واژه مقدس و پر ارج "فاطمه" نخستین نام بلند آوازه

دخت پیامبر گرامی ماست.

حضرت امام جعفر صادق در این باره می فرمایند:

فاطمـــــه در پسشگاه خدا نام های بلند و برگزیده ای دارد

و از جمله انها فاطمه است.

پرسیدند فاطمه یعنی چه؟

فرمود: منظور این است که او از هر بدی،

شرارت و تاریکی جدا و دور است؛

و ذره  ای سیاهی و ظلمت در قاموس زندگی او راه ندارد.

واژه مقدس زهرا از دیگر نام های آن حضرت می باشد.

امام صادق در جواب این سوال که چرا ان حضرت زهرا 

نامیده شد، فرمود:

زیرا هنگامی که در محراب عبادتش می ایستاد،

نور وجودش آسمان ها را نورانی و روشن می ساخت

چنان که ستارگان زمین را روشن می سازد.

 

 

__________________________

تا که پرسیدم ز منطق عشق چیست

در جوابم این چنین گفت و گریست

لیلی و مجنون همه افسانه اند

عشق تفسیری ز زهرا و علیست

 

 

[ یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:فاطمه,زهرا,نور,پیامبر,علی,عشق, ] [ 3:24 ] [ BIDEL ] [ ]

صلوات بر فاطمه

حضرت زهرا(س) می فرمایند:

"بر رسول خدا وارد شدم آن حضرت به من

فرمود: ای فاطمه هر که بر تو صلوات فرستد،

خداوند او را بیامرزد و به من در هر جای

بهشت باشم ملحق گرداند"[1].

___________________________

[1].بهجه. ج 1.ص 287

 

 

رب صل علی فاطمة و ابیها و بعلها

و بنیها و سر المستودع فیها

[ جمعه 18 مرداد 1392برچسب:صلوات,فاطمه,زهرا,پیامبر,بهشت,حدیث, ] [ 14:19 ] [ BIDEL ] [ ]

گفتن ندارد......

گفتن ندارد............

کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد..

نامرد مردم.....

حق علی و فاطمه خوردن ندارد....

مادر به خود گفت....

شاید کسی کاری به کار زن ندارد.

من از نبی ام ...

حتما کسی کاری به کار من ندارد..

افتادن زن....

در پیش چشم دیگران دیدن ندارد..

برخیز مادر ...

زینب پناهی غیر این دامن ندارد....

 

 

 

وقتی حسینت.....

در لحظه ی گودال پیراهن ندارد

 

 

 

[ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:علی,فاطمه,حسین,زینب,کوچه,گودال,پیراهن,شلوغ,پناه, ] [ 21:43 ] [ BIDEL ] [ ]

عید

میگن عید نزدیکه، عید فطر 

شبای عید همه خوشحالن و دور همدیگه جمع میشن.

خدایا بحق فاطمه تو این روزای مبارک

دیگه کسی با شکم گرسنه نخوابه تن همه سالم باشه

آقامون ازمون راضی باشه

 

و دلی گرفته و غمگین نباشه....................

[ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:عید,فاطمه, ] [ 8:55 ] [ BIDEL ] [ ]

سلام

اللهم صل علی فاطمة

و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع

فیها بعدد ما احاط به علمک

[ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:فاطمه, ] [ 8:50 ] [ BIDEL ] [ ]

تنهاترین

این جماعت از کار دنیا فقط گریستن را آموخته اند واین شهر فقط تماشا را.

آن لحظه که صدایشان کردی بی پاسخت گذاشتند و حالا که خود خاموش شده ای 

برایت سینه زنان آه و ناله سر می دهند.

این است که قلب را می سوزاند و جگر را آتش می زند.

علی به ابوذر فرمود برو با صدای بلند اعلام کن:

تشییع جنازه فاطمه زهرا به تاخیر افتاده به خانه هایشان برگردند.

متفرق شدند!بهتر! جماعت بوقلمون صفت هر چه نباشند بهتر است.

مدینه در سکوت فرو رفت و کودکان یتیم علی در خویش...

زینب.....................................

چاره ای جز صبر نیست که اینان وارثان غم غربت تواند یا علی!

 

 

و حالا علی تنهاترین شد

 

[ سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:تشییع,تنها,فاطمه,علی,زینب,یتیم,غم,غربت, ] [ 18:46 ] [ BIDEL ] [ ]

دستبوس فاطمه

چشم خشک از چشم های تر خجالت می کشد

چشمه وقتی خشک شد دیگر خجالت می کشد

سوختن در شعله دل کمتر از پرواز نیست

هر که اینجا نیست خاکستر خجالت می کشد

طفل بازیگوش را شرمی نباشد از کسی

بیستر با دیدن مادر خجالت می کشد

آنچه مادر می کشد دردش به دختر می رسد

گر بیفتد مادری دختر خجالت می کشد

تا عروج فاطمه جبریل را هم راه نیست

در مسیر عرش بال و پر خجالت می کشد

حتم دارم که قیامت هم از او شرمنده است

با ورود فاطمه محشر خجالت می کشد

دست این از دست ان و دست ان از دست این

آه...دارد همسر از همسر خجالت می کشد

 

 

 

روز محشر که بیاید کار دست فاطمست

مرتضی می ایستد و زهرا شفاعت می کند

[ سه شنبه 15 مرداد 1392برچسب:فاطمه,مادر,جبریل,علی,همسر,قیامت, ] [ 4:8 ] [ BIDEL ] [ ]

چراغ خانه

خادمت جبریل شد بال و پری پیدا کند

خاک پایت شد ملک تاج سری پیدا کند

مصطفی از اولش هم در پی دختر نبود

بلکه بابای تو شد تا مادری پیدا کند

آن همه معراج رفتن علتش یک سیب بود

با همان تثبیت شد پیغمبری پیدا کند

بعد تو پیغمبری هم جمع شد اصلا چه کس

می تواند در کنار تو سری پیدا کند

در همین سجاده هم در مسند الله باش

فاطمه، باید خدا هم مظهری پیدا کند

مرتضی با آن مقامش تازه گردنبند توست[1]

تا که هم تو هم خودش یک زیوری پیدا کند

بیشتر دنبال کسب فیض از قرب تو بود

نه که با وصلت بخواهد همسری پیدا کند

بی گمان محشر خودش اهل شفاعت می شود

هر که از تو رشته های معجری پیدا کند

از مباهات خدا پیداست که امکان نداشت

از نماز تو نماز بهتری پیدا کند

هر که از باب العطایت وارد جنت نشد

از محالات است باب دیگری پیدا کند

[1]. اشاره به این روایت که وقتی آدم همراه جبرئیل وارد یکی از جنت ها شد مشاهده کرد زنی نشسته تسبیح خدا می گوید،تاجی بر سر یک گردنبند و دو گوشواره به گوش دارد. آدم سوال کرد این کیست. گفت حقیقت خلقت.این تاج پیغمبر آخرالزمان این گردنبند شوهرش علی و دو گوشواره هم حسن و حسین هستند.

 

 

تو دعا کن تا بیاید مهدیت با ذوالفقار

قبر پنهان گل نیلوفری پیدا کند

[ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:مهدی,فاطمه,مصطفی,جنت,جبرئیل, ] [ 2:4 ] [ BIDEL ] [ ]

روضه زهرا........

از علامه سید باقر فرزند آیت الله حجت سید محمد هندی نقل شده که حضرت ولی عصر(عج) را در شب عید غدیر در خواب به حالت افسرده و غمگین مشاهده کرد. پرسید آقای من چه شده که شما را امروز غمگین و افسرده می بینم؟ با این که مردم از عید غدیر خوشحال و مسرورند؟

آن حضرت فرمود در یاد و غم و اندوه مادرم می باشم. سپس فرمود:

لا ترانی اتخذت لا و علاها/ بعد بیت الحزان بیت سرور

سوگند به شرف مقام ان حضرت، مرا نخواهی دید که پس از بیت الاحزان خانه خوش بگیرم.

پس از ان که سید از خواب بیدار شد، قصیده ای در حالات غدیر و ستم هایی که پس از رحلت حضرت رسول بر حضرت زهرا وارد شد سرود و بیتی را که نیز ان حضرت سروده بود در ان گنجاند.قصیده او موجود و مشهود می باشد و مطلعش این است:

کل غدر و قول افک و زور/ هو فرع من حجد نص الغدیر

هر نیرنگ و تهمت و ناروا فرعی از انکار نص صریح غدیر است[1].

[1].فاطمة الزهرا، بهجت قلب المصطفی، ترجمه افتخارزاده ص 826.

منبع: کتاب آتش در حرم.

 

 

 

عشق یعنی عشق ناب فاطمه

بیت الاحزان خراب فاطمه

[ یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:عشق,صاحب الزمان,روضه,زهرا,فاطمه,بیت الاحزان,سید, ] [ 3:57 ] [ BIDEL ] [ ]

بی هوا.........

سلام.........

بعضیا میان تو وبلاگشون حرف دلشون رو میگن

بعضیا درد دل....

بعضیام دنبال کارای متفاوت برا جلب نظرن

عده ای میان تا خودشون رو خالی کنن و ارامش بگیرن

تا داغشون رو به بقیه نشون بدن...

و خیلی هدف های دیگه

خلاصه هر کی هرچی که دلش میخواد دلش.................

اما من بیدلم...

بگذارید از فاطمه بگم کسی که راه و رسم عشقبازی رو به ما اموخت

سه ماه با درد شدید خودش پشت در رفت تا درو برا شوهرش باز کنه

سه ماه صورتش رو پوشوند و رو گرفت...........

شب های دردناک اما با سکوت ....

نگاه های زیر چشمی بچه ها............زینب!

بازی های ساختگی دو برادر....

داغ دل حسن از ماجرای کوچه........................

 

 

اگه اون روز، روز پرسوز، یکمی بودم بزرگتر

توی کوچه، می شدم من، سپر تن تو مادر

میمیرم روزی هزار بار، وقتی یادم میاد ای یار

بی هوا زد تورو دشمن، با صورت رفتی تو .......

 

 

 

 

[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:بیدل,فاطمه,حسن,زینب,بی هوا,کوچه, ] [ 21:25 ] [ BIDEL ] [ ]

شب فاطمه

این مطلب رو با حدیثی از امام صادق شروع می کنم.

در حدیثی از ایشان که در تفسیر فرات آمده است چنین فرمود که:" کسی که فاطمه را آنگونه که هست درک کند حقیقت شب قدر را درک کرده است".

 

 

و از انجا که حقیقت شب قدر برای هیچکس قابل درک نیست پس درک شخصیت فاطمه برای هیچ کدام از ما مقدرو نیست و از همین رو نامش فاطمه است. اما با این حال باید از تلاش برای نزدیک شدن به شخصیت ان حضرت که خداوند فرمود فاطمه را از نور خود خلق کردم، دست بکشیم؟

مطمئنا این طور نیست و باید گفت:

آب دریا را اگر نتوان کشید/هم به قدر تشنگی باید چشید.

چشیدنی که گرفتارمان کرده.یا فاطمه امشب اخرین شب قدر بود و شاید اخرین شب قدر عمرم.دلم خیلی شکست از جفای این دنیا از حرف هایی که از کسانی میشنوم که اصلا انتظار شنیدنش رو نداشتم و حرفهایی از جنس اتش که نمی تونم بگم ولی داره جگرم رو میسوزونه. چه کنم که نه راه گفتن دارم و نه راه سکوت.

امشب برای همه دعا کردم برای مریضا برای پدرهایی که شرمنده خانواده شدن برای کسانی که قلبشون تو فشاره برای زندانیها، کسانی که بچه دار نمیشن. بعضی جوان ها مسئله کار و اشتغال و ازدواج دارن و بعضیا هم شکست خوردن.عاقبت بخیری همه شیعیان علی.

بیشتر از همه برای اونیکه فقط و فقط و فقط آرزوی کربلا تو دلش مونده و دیگه هیچی نمیخواد که امیدوارم بهش برسه.

و در اخر

اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمه الزهرا

[ پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:شب قدر,رمضان,فرج,کربلا,دلشکسته,فاطمه, ] [ 2:59 ] [ BIDEL ] [ ]

تنها خداست!!!!!!!!!!

خب!

امشب حالم خوش نیست. احساس می کنم خیلی تنها شدم. سخته وقتی تمام محاسبات ادم میریزه بهم. وقتی ببینی اونطور که فکرشو میکردی نبوده تا حالا و اصل قضیه یجور دیگس. اما خب باید عادت کرد. باید ببینم اخرش این منم که کم میارم یا دنیا. دنیایی که پاشو کرده تو یه کفش که من همیشه باید با صورت زمین خورده باشمو بقیه از روم رد شن در حالی که خودم قصد بلند شدن دارم.

 

 

و اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است.درسته که ماها غلطای زیادی می کنیم اما یچیزی واستون بگم که دلامون اروم بشه. وقتی یونس مرتکب اشتباه شد که میگن در واقع یک لحظه در ولایت ائمه علیهم السلام شک کرد مجازات شد به زندانی شدن در شکم ماهی و بعد از مدت طولانی خداوند خودش معلم یونس شد و گفت که به طریق خاصی اونو صدا بزنه تا بخشیده شه.

حالا منو شما که از پیغمبر خدا بالاتر نیستیم و اشتباهمونم در حد انکار ولایت نیست. شما رو نمیدونم اما برای من از روز روشن تره که خدا ولم نکرده و هنوز نظر رحمت داره از طرفی خدا دروغ نمی گوید اینو باور کنید.

اینو باور دارم که همیشه کوتاهی از منه و تقصیر خودم.

شماها بخدا بگید من کار خودمو کردم بقیش دست خودشه پس همه با هم از ته دل بگیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

اجعل عواقب امورنا خیرا بحق فاطمه

[ سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:فاطمه,تنهایی,یونسیه,ولایت,رحمت,خدا, ] [ 20:46 ] [ BIDEL ] [ ]